مصاحبه بااستاد محمد سند


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 24 شهريور 1392
بازدید : 531
نویسنده : یه بنده خدا
 مصاحبه بااستاد محمد سند


(قسمت اول)

استاد محمد سند، فرزند حميد در سال 1382 ه. ق در بحرين به دنيا آمد. ايشان در يكي از دانشگاه‏هاي لندن، مدتي در رشته مهندسي، مشغول به تحصيل بود؛ سپس با پيروزي انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه قم شد.
استاد سند از درس خارج فقه و اصول آيات عظام: شيخ مرتضي حائري، ميرزا هاشم آملي، گلپايگاني، سيدمحمد روحاني، وحيد خراساني، تبريزي و فاني اصفهاني بهره برده است.
هم‏چنين از دروس اساتيد فلسفه، حضرات آيات: حسن‏زاده، جوادي و انصاري شيرازي استفاده نموده است.
استاد محمد سند، داراي تأليفاتي است؛ مانند: الامامة الالهية، دعوي السفارة، بحوث في علم الرجال، العقل العملي، فقه البنوك و... .
ايشان هم اكنون در حوزه علميه قم مشغول تدريس فقه و اصول است. انتظار

انتظار: باتشكر از فرصتي كه در اختيار ما گذاشتيد. جناب‏عالي غير از كتاب ((متاهات في مدينة الضباب)) (كه ردّ شبهات احمد الكاتب و استخراج شده از اينترنت است)، كتابي هم به نام ((دعوي السفارة)) داريد. لطفاً بفرماييد در اين زمينه چه كمبودي احساس كرديد كه آن را به نگارش درآورديد؟
بسم الله الرحمن الرحيم؛ من هم از لطف شما تشكر مي‏كنم.
در بحرين، عده‏اي از جوان‏ها و برخي از دانشمندان و روحانياني كه به جهت مبارزه سياسي، زنداني شده بودند؛ ادعاي ارتباط مستقيم با امام زمان (ع) داشتند و شبهاتي را مطرح مي‏كردند كه تابه حال در كتاب‏هاي شيعه، پاسخ داده نشده بود.
از طرف ديگر، افرادي در ايران و ساير كشورها نيز همان ادعاها را بيان مي‏كردند.
البته اين ادعاها، به اشكال مختلف ؛ مثل: نيابت، ارتباط، اتصال با امام زمان (ع) و يا حتي به صورت ارتباط با ائمه(ع) ، حضرت زهرا(س) و ارواح برزخي مطرح بود.
متأسفانه در كتاب‏هاي پيشين شيعه، در اين موارد بحث‏هاي منظم و دقيقي ارائه نشده است. لذا اين شبهات و استدلال‏هاي توهم‏انگيز، با شيوه‏هاي مختلف، مطرح بود.
اين ادعاها، در كتاب دعوي السفارة با بيان ادلّه عقلي و نقلي، پاسخ داده شده و موارد توهّم‏انگيز هم تبيين گشته است.

انتظار: چرا شما با بيان تفاوت ((سحر))، ((كرامت)) و ((معجزه))، وارد بحث شده‏ايد؛ در حالي كه معمولاً اين تفاوت در بحث نبوت عامه مطرح مي‏شود؟
به دليل اين كه مدعيانِ ارتباط با امام زمان (ع) و بقيه ائمه (ع)، معمولاً با كارهاي خارق العاده، ديگران را فريب مي‏دهند؛ مثلاً شعبده بازي، هيپنوتيزم، علوم انساني جديد، علوم غريبه، سحر و تسخير جن. متأسفانه مردم و برخي از اهل علم نيز تصور مي‏كنند كه اين موارد، از كرامات اولياي الهي است.
لذا بايسته بود كه در ابتدا به اين بحث پرداخته شود، تا با شناخت نسخه اصلي، بتوان غير اصلي را تشخيص داد.

انتظار: آيا شما اصل ملاقات با امام زمان (عج) را در زمان ((غيبت كبري)) قبول داريد؟
اصل ملاقات، امري است كه بيشتر عالمان آن را قبول دارند؛ ولي بايد دانست كه بين ((ملاقات)) و ((حجيّت ارتباط و ادّعا))، تفاوت فاحشي وجود دارد. در حالي كه بين اين دو واژه خلط شده است.
گفتني است حجيّت اجماع تشرّفي مورد نظر علماء، براي كسي است كه خود شرفياب شده باشد؛ نه ديگران.
لازم به تذكر است؛ مراد ما از حجيت، عدم علم به حجيت نيست؛ بلكه علم به عدم حجيت منظور است.

انتظار: شما در مورد توقيع شريف كه مدّعيان مشاهده را تكذيب فرموده، چه نظري داريد؟ يعني بر فرض عدمِ ادعاي نيابت يا سفارت، آيا با وجود اين توقيع، باز هم امكان ملاقات وجود دارد؟
معناي درست اين توقيع - كه بيشتر علماي شيعه هم پذيرفته‏اند - نفي و تكذيب مقام و منصب ((ارتباط)) است.

انتظار: آيا منظور شما ((نيابت)) است؟
لازم نيست، حتماً واژه ((نيابت)) مطرح باشد؛ بلكه همين كه شخص، مدعي ماهيت ارتباط باشد، مورد تكذيب است (با هر لفظي كه باشد؛ مثل نمايندگي، ارتباط، رابط، سفير، كانال و... ). چرا كه چنين جايگاهي وجود ندارد و ما علم به عدم آن داريم.
در بعضي موارد، چه بسا فردي در واقع، خدمت امام زمان (عج) هم مشرف شده باشد؛ اما با فريب خوردن و اغواي نفس، اين تشرّف را به همان ((ماهيت باطل)) برگرداند و ادعاي دروغين مطرح كند.
در كتاب غيبت شيخ طوسي، غيبت نعماني و كمال الدين شيخ صدوق رواياتي داريم؛ مبني بر اين كه در زمان غيبت صغري، برخي افراد خدمت حضرت (عج) مشرف شده‏اند؛ اما تشرف آنان، به صورت تأديب و تشر زدن بوده است؛ مثلاً در عراق، شخصي پول هنگفتي گرفت كه به نيابت حضرت، حجي به جا آورد. اما آن پول را به پسر شراب خوار خود داد. در تشرّف، حضرت مهدي (ع) به او فرمودند: ((اَما تستحيي يا شيخ! النيابةُ عمّن و تعطيها لمن، لااراك الاّ أن تعمي بعد كذا يوم؛ اي مرد! آيا حيا نمي‏كني؟ نيابت از كه بود و تو به چه كسي واگذار كردي؟ مي‏بينمت كه پس از گذشت چند روز نابينا شده‏اي)) و بعد از چهل روز، آن شخص كور شد.
به هر حال، بيشتر علماي شيعه، اين مطلب را گفته‏اند كه اگر كساني ادعاي نمايندگي، نيابت، سفارت و ... داشته باشند، اين ادعاي باطلي است و ادلّه عقلي و نقلي، بر بطلان اين ماهيت وجود دارد.

انتظار: به چه دليل شما از عبارت توقيع (تكذيب مدعيان مشاهده)، تكذيب مدّعي نيابت، سفارت و.. را استفاده مي‏كنيد؟
بزرگان براي اين مطلب، قرينه‏هايي را ذكر كرده‏اند.
اين توقيع شريف، در اواخر عمر نايب چهارم، صادر شده است. اگر توقيع را از صدر تا ذيل بخوانيم؛ مي‏فهميم كه آن حضرت، در صدد بيان اين مطلب بوده‏اند كه تا زمان ظهور، ديگر نيابتي وجود ندارد.

انتظار: مراد از عبارت ((لا توص إلي أحد منهم...))، جايگاه نيابت است، ولي در ادامه دارد: ((فقد وقعت الغيبة التامة فلاظهور الاّ...)).
از قرينه مقابله، معلوم مي‏شود كه قبل از آن، ((غيبت تامه)) نبوده است و تفاوت غيبت تامه و غيرتامه، در همين مسأله نيابت است.
در عبارت ((فاجمع أمرك و لاتوص إلي أحد فيقوم مقامك بعد وفاتك))، ((فاء)) يا تفريعيه است يا تعليليه.
هر دو احتمال، اين معنا را مي‏رساند كه غيبت تامه، متفرع بر اين است كه منصب ((نيابت)) و ((وصايت)) را كسي بر عهده ندارد.
((غيبت ناقصه))؛ يعني، عدم تامه، چون زمان غيبت صغري، آميخته با ظهور بود و همگان مي‏توانستند با نامه و از طريق نايب خاص، به حضرت دسترسي داشته باشند. لذا انقطاع تام نبود؛ اما در غيبت تامه، ديگر آن كانال مورد اعتماد، وجود ندارد ((فقد وقعت الغيبة التامة فلاظهور الاّ بعد اذن اللّه تعالي ذكره)).
پس قبل از ((غيبت تامه))، نفي حقيقت ظهور نبود؛ بلكه مسمّا يا درجاتي از ظهور وجود داشته و ارتباط به وسيله نايب، يك نوع ظهور نسبي بوده است.
غيبت ناقصه، فقط ظهور مطلق را نفي مي‏كند؛ اما دلالت بر نفي مطلق ظهور ندارد. نفي كل درجات، با نفي بعضي از درجات ظهور، تفاوت دارد.

انتظار: امروزه افراد زيادي هستند كه بدون ادعاي نيابت يا وكالت، براي اين كه نزد مردم، وجهه‏اي به دست آورند، ادعاي ملاقات مي‏كنند؛ باچه معياري مي‏توانيم صدق و كذب اين ادعاها را بفهميم؟
ادعاي باطل، گاهي كم‏رنگ‏تر از نيابت و به صورت رابطه داشتن مطرح مي‏شود.
علماي شيعه، در زمان غيبت صغري و اوايل غيبت كبري، در مورد چنين فردي، حكم به كفر مي‏كردند؛ نه اين كه فقط حكم به فسق او بدهند. اين مطلب از نظر فقهي، بحث پيچيده‏اي دارد كه چرا اگر كسي، اصرار بر چنين ادعايي داشته باشد، به ارتداد كشانده مي‏شود؟
متأسفانه فقيهان معاصر در بحث حدود، به اين مطلب نپرداخته‏اند؛ در حالي كه فقهايي مثل شيخ طوسي، صدوق، نعماني، كليني و بزرگان ديگري كه در زمان غيبت صغري بوده‏اند، (مثل علي بن بابويه) اين مطلب را مطرح كرده‏اند. حال چرا با اين كه، اين افراد ادعاي الوهيت، ربوبيت و... نداشته‏اند، در عين حال، حكم به كفر و قتل آنان شده است؟
اين مطلب ياد شده، نشانه قطعي بودن بطلان اين ادّعا است؛ امّا گاهي فرد، صرفاً ادعاي مشاهده مي‏كند تا خود را از اهل تقوا و سير و سلوك جلوه دهد. انحراف اين شيوه، به شدّتِ شيوه قبل نيست و از آن جايي كه امري ريايي و كذب است، از معاصي محسوب شده و موجب فسق است.
پس بحث اصلي، در حجيت يا عدم حجيت ملاقات‏هاي صادقانه است كه گاهي به عنوان ملاقات و گاه به عنوان خواب ديدن و... مطرح مي‏شود.
در واقع اين بحث، به حجيت كتاب و سنّت برمي‏گردد؛ يعني اين كه علما، بعضي از پيغام‏ها را در ملاقات‏ها، تلقي به قبول مي‏كنند. اين، بدان عنوان نيست كه خود ملاقات حجيت دارد؛ بلكه به عنوان اشاره كننده به يك مصداق عامي تلقي مي‏كنند كه در كتاب و سنّت وجود دارد؛ مثلاً وقتي پيغام مي‏رسد كه لازم است، در فلان شهر مسجدي بنا شود، يا فلان شيوه شعائر حسيني و ديني اجرا شود، حجيت اينها با ((من يعظم شعائر الله)) يا ((من بني‏ مسجداً فله كذا و كذا)) ثابت مي‏شود.
ياحتي وقتي پيغام مي‏رسد كه فلان ((صفت رذيله)) در شما هست و بايد اصلاح شود، اين پيغام به عنوان يك اشاره‏كننده تلقي مي‏شود؛ چه پيغام درست باشد يا نباشد.
پس خواب و امثال آن، به خوديِ خود هيچ حجيتي ندارد؛ اما مي‏تواند طبق مقررات و موازين مطرح در فقه و اعتقادات ديني به عنوان يك اشاره‏گر و آگاه‏كننده مطرح باشد (مثل يك نصيحت كه مؤمني به برادر مؤمنش مي‏گويد) و آن هم در صورتي است كه خواب و امثال آن، صادق باشد.
جالب است كه عارفان شيعه و سني (مثل قيصري در مقدمات شرح فصوص) مي‏گويند: مكاشفات بلند عرفا - چه شيطاني و چه عرفاني - براي خود مكاشِفه‏گر هم حجيتي ندارد، مگر اين كه به كشف محمدي(ص) (كتاب و سنّت) برگردد.
در مورد ملاقات با امام زمان (عج)، چنانچه فرد ملاقات كننده، با برهان عياني متوجه شود كه خدمت حضرت مشرّف شده است، براي خودش حجيت دارد. صاحب كفايه، شيخ انصاري و... براي ((من حصل له التشرف))، حجيت قائل شده‏اند و اين حجيت هم بيرون از عمومات و مخصصات نيست.

انتظار: اگر فرض كنيم، در جريان يك تشرّف، حضرت به فقيهي بفرمايند: ((آن فتوايي كه داشته‏اي، اشتباه است و بايد عوض شود))، آيا اين حكم درباره خود فقيه يا مقلدان او، اعتبار دارد؟
مي‏توان سؤال شما را به طور ريشه‏اي‏تر، مطرح كرد كه: اگر كسي طبق موازين عقلي و نقلي، بفهمد كه خدمت حضرت مشرّف شده، آيا امكان دارد كه حضرت در آن تشرّف، مخصصي براي عمومات كتاب و سنت مطرح بفرمايند كه قبلاً به دست علماي شيعه نرسيده است؟ يا اين كه ناسخي را مطرح كنند و يا تأويلاتي را بيان بفرمايند؟
بر حسب ظاهر تاكنون واقع نشده كه حضرت، حاكم، وارد يا ناسخي را مطرح كنند؛ زيرا در روايات مستفيضه - و شايد متواتر - آن هم در دوران غيبت صغري‏، و از خود حضرت رسيده كه تنها قرآن و روايات رسيده از پدران من در حق شما حجت است؛ مثلاً مي‏فرمايد: ((قد رويتم انتم عن الصادق (ع) هذه الرواية و رويتم عن الكاظم (ع) هذه الرواية، فبايّهما عملت، انت مخيّر)). شما اين روايت را از امام صادق(ع) داريد (و در مقابل) روايتي از امام كاظم(ع) هم آورده‏ايد، پس مخيّر هستيد كه به هر كدام از آنها عمل كنيد. در جاي ديگر فرموده‏اند: ((شما در اين موردي كه سؤال كرديد، از امام صادق (ع) روايت داريد، به همان عمل كنيد)). و اين مطلب، به طور مكرر در توقعيات مستند از حضرت رسيده است.
ما تا به حال به توقيعي برخورد نكرده‏ايم كه حضرت ولي عصر، غير از مخصّص‏هاي ائمه قبل، تخصيصي اعمال يا بيان فرموده باشد. همان مقداري از احكام و معارف كه از سوي امامان پيشين بيان شده، تأمين كننده وظايف است، تا وقتي كه اذن ظهور حقايق، به دست خود ايشان داده شود.
از اين رو همه علما قائل‏اند كه دسته‏اي از احكام، نزد حضرت هست و مقدر شده كه به دست ائمه ديگر، عمل نشود، تا اين كه زمان ظهور برسد. در روايات آمده است: ((يأتي بأمر جديد، بحكم جديد))؛ يعني، تغيير در احكام، جلوه‏ها و بطون عميق آنها، در زمان ظهور نمايان مي‏شود.
پس با اين دليل مي‏گوييم، حتي در هنگام ((تشرّف صادق)) هم امكان تخصيص، حكومت، ورود و نسخ احكام وجود ندارد. البته ممكن است حضرت، فرد مشرّف شده را به نحوه برداشت صحيح از ادلّه راهنمايي كنند؛ چون طبق موازين مي‏توان از ((ظهور)) به ((بطون)) رسيد.

انتظار: در اين جا دو بحث مطرح است:
اولاً چنانچه فرد تشرّف يافته، با ادله عقلي و نقلي، مطمئن شود كه خدمت حضرت رسيده و از ايشان توصيه‏اي دريافت كرده است، چگونه مي‏گوييم: او بايد به موازين رجوع كند؛ در حالي كه اين فرد، به خدمت حضرت رسيده و خود ايشان ميزان هستند.
ثانياً چنانچه ما درمقام فرد ثالث، مطمئن شديم كه شخصي (مثل مرحوم آيت الله مرعشي قدس سره) خدمت امام زمان (عج) رسيده و ايشان، مطلبي را به او تعليم داده‏اند؛ آيا اطاعت از اين حرف براي ما واجب است يا خير؟
براي غير افراد تشرّف يافته، اگر چه يقين به اصل ملاقات وجود داشته باشد، پيغام هيچ حجيتي ندارد؛ چون از جهت ارتباط افراد با امام زمان (عج)، هيچ دليلي بر حجيت نيست و بايد به موازين كتاب و سنّت برگرديم.
حتي آن حضرت نسبت به خود فرد تشرّف يافته، دليل تازه‏اي القا نمي‏فرمايد. البته ممكن است از روي ولايت، مثلاً بفرمايد: فلان پول خمس را در مورد خاص مصرف كنيد و يا اين كه به شخصي بفرمايد در فلان محل، قضاوت را بپذير يا نپذير و يا متصدي فتوا بشو يا نشو.
امامت فعلي، مربوط به حضرت است. اگر ايشان مطلبي را از روي اِعمال ولايت بفرمايد، بايد پذيرفت (البته نه از طريق كانال و...)؛ يعني، كسي كه خودش مشرّف شده، بايد يقين حاصل كند كه حضرت، اِعمال ولايت فرموده است.

انتظار: شما فرموديد، آنچه در ملاقات براي ما معتبر است، ((برهان عياني)) است نه عوامانه؛ اين برهان را توضيح بفرماييد.
البته علاوه بر ((برهان عياني))، دليل نقلي قطعي هم معتبر است.
برهان عياني، غير از برهان اصطلاحي است. اين برهان مورد تصديق فيلسوفان پيشين (مثل ارسطو، سقراط و فارابي) هم بوده است؛ ولي بوعلي از اين برهان ذكري نكرده است؛ چون او در شش محور، در حكمت عملي دگرگوني ايجاد كرد.
((برهان عياني))، يك برهان در دامنه عقل عملي، در جزئيات است؛ يعني، عقل عملي مي‏تواند در دامنه جزئيّات، برهان اقامه كند.
انسان، گاهي حقيقت را شهود كرده و به عيان مي‏بيند كه از برهان حصولي بالاتر است. دامنه عقل عملي، وسيع‏تر از دايره كوچكي است كه بوعلي، ترسيم كرده و فيلسوفان بعد او نيز به همان جهت رفته‏اند.

انتظار: لطفاً در قالب مثال، توضيح دهيد كه چگونه فردي با اين برهان مي‏فهمد، خدمت امام زمان (ع) رسيده است؟
مثلاً شخصي از علوم غريبه و جديد، اطلاع دارد و فرق معجزه و كرامت در اوليا را هم مي‏داند، چنانچه در ملاقات، فعل يا حالتي را از طرف مقابل مي‏بيند كه هيچ گاه در ديگران نديده است، (مثل اين كه يكي از علامات خاص معصومين مانند سايه نداشتن را مشاهده كند)، اين مطلب براي او يك برهان محسوب مي‏شود.
اما نمونه ((برهان عياني))، را مي‏توان در پرسشي كه زراره از امام باقر (ع) پرسيده است، مشاهده كرد (و از اين سؤال، كمال دقت زراره هم فهميده مي‏شود): پيامبر (ص) از كجا مي‏فهميد، شخصي كه بر ايشان نازل مي‏شد، جبرئيل است و از طرف خداوند متعال آمده است؟
از جواب حضرت، عصمت امام باقر (ع) هم معلوم مي‏شود كه فرمود: ((عَرَف ذلك بالسكينة و الوقار)).
اين دو واژه سكينه و وقار، برهان عياني است. هرچه انسان مقام بالاتري داشته باشد (در معنويات)، مرحله بالاتري از سكينه و وقار را دارا خواهد بود.

انتظار: آيا تقاضاي ملاقات و تمناي رسيدن به خدمت آن حضرت، در ادلّه ما مطلوبيت دارد يا خير؟
از دعاي ((ندبه)) و توقيع حضرت به شيخ مفيد و روايات ديگر، استفاده مي‏شود كه انسان، بايد در مقام ابراز تولاّ و دوستي، دل فريفته ديدن و ملاقات با حضرت باشد؛ چون دعاها، نشان‏گر اين است كه غيبت وليّ، بايد مورد شكايت واقع شود: ((اللّهمّ انّا نشكوا إليك فقد نبيّنا و غيبة وليّنا؛ خدايا! ما به خاطر از دست دادن پيامبرمان و غيبت اماممان به تو شكايت مي‏كنيم)).
وقتي نظر كردن، به اهل بيت (ع) عبادت باشد (النظر إليهم عبادة)، قطعاً ديدن ((وجه اللّه))، مطلوبيت دارد. انسان در مسير عبادت و صراط مستقيم، بايد توجه به ((وجه اللّه)) داشته باشد. پس چگونه، ديدن حضرت، مطلوب نباشد؟!
البته بايد مواظب بود كه شوق ديدار و ملاقات، انسان را به انحراف نكشاند؛ زيرا نفس انسان، دشمن‏ترين دشمنان است.
گرفتن فيوضات از محضر حضرت، ديدن حسّي لازم ندارد. مهم اين است كه انسان قلباً مرتبط باشد. مرحوم ميلاني (ره) در درس خودشان مي‏فرمود: يك انسان شيعه - كه معتقد به امامت امام زمان (عج) است - بايد لااقل روزي، ده دقيقه، زيارتي، دعايي يا توسّلي با حضرت داشته باشد كه اين مطلب، نشانه ارتباط قلبي است.
البته ديدن حسّي، شرف است؛ اما مهم‏تر اين است كه انسان از نظر قلب و روح مرتبط باشد.
مطلبي كه حجاب بين ما و حضرت است، نواقص و گناهان خودمان است. اگر صفت رذيله‏اي هم در بين نباشد، نواقص عقلي و پنداري داريم كه مانع ارتباط است.



منبع :   [مجله انتظار شماره 3 : - سرمقاله]





:: موضوعات مرتبط: *****مهدویت***** , مقالات , ,
:: برچسب‌ها: مهدویت , انتظار ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful Say: He, Allah, is One Allah is He on Whom all depend He begets not, nor is He begotten And none is like Him

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 762
بازدید دیروز : 1240
بازدید هفته : 2306
بازدید ماه : 6125
بازدید کل : 656581
تعداد مطالب : 477
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

:: [<-PostId->] - [<-PostDate->] - <-PostTitle->

------------------------------------------------------ اوقات شرعی -------------------------------------------

------------------------------------ تاریخ روز ------------------------------------------------------ //Ashoora.ir|Hadith Beginsحدیث موضوعی ------------------------------------------------ مهدویت امام زمان (عج) -------------------------------------------------------------- سوره قرآن -------------------------------------- وصیت شهدا ------------------------------------------ آیه قرآن -------------------------------------- ---------------------------------------- پخش زنده حرم ---------------------------------------- جنگ دفاع مقدس ---------------------------------------------- ذکر روزهای هفته -------------------------------------
Up Page
”YSTC.ir” ------------------------------- ========================

RSS

Powered By
loxblog.Com